Abyss

امروز

چهارشنبه دوم فروردین ۱۴۰۲، 21:7

امروز تیر شید(چهارشنبه) دوم فروردین سال 2582 شاهنشاهی(ایرانی)

نویسنده: Saleh نظرات:

تنش ناگهانی

دوشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۱، 9:33

در یک نوسان شدید و کوتاه مدت بخاطر فیلم گرفتن از سیرک ۲۲ بهمن نزدیک بود به چوخ بروم.

نویسنده: Saleh نظرات:

بهبود شرایط؟

سه شنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۱، 9:5

از زیر فشار معاونت دانشجویی و نهاد رهبری در امدیم.

اوضاع روابط هم رو به بهبودی گذاشته.

دو روز است هرازگاهی با پوریا چت میکنم.

برعکس گذشته، الان دیگر واقعا خوب میتوانم بفهمم چه میگوید.

از نظر درسی یک جای دنج و خوب پیدا شده احتمالا خیلی حال بدهد.

از الان چهارماه و هجده روز وقت داریم. ۱۳۸ روز. 3312 ساعت.

وزنه های سنگین ترم ریاضی مهندسی و امار و احتمالات مهندسی و الکترومغناطیس و مدار یک هستند.

جزوه مشایخی هست.

امار کتاب داده.

مدار کتاب معرفی کرده ولی جزوه هم میگوید.

ریاضی مهندسی اما یک جزوه خوب و کامل دارد.

نویسنده: Saleh نظرات:

ریشه مشکلات روابط فردی

دوشنبه نوزدهم دی ۱۴۰۱، 19:3

فکر میکنم یکی از مسائلی که من را در روابط شخصی دچار بحران میکند رعایت نکردن حریم خصوصی افراد است.

درس متمم راجب حریم خصوصی را که خواندم به این موضوع پی بردم. یادم هست هلاکویی(میدانم در لیست زردهاست ولی بی سواد مطلق یا زردی مثل عنوشه و ازگل های دیگر نیست) میگفت ما مثل همین پوست فیزیکمان که بدن مارا از محیط بیرون جدا کرده یک پوست روانی داریم.

همانطور که کسی حق ندارد به من اسیب فیزیکی بزند، من هم نباید اجازه بدهم کسی به حریم روانی ام تجاوز کند.

و همینطور خود من هم نباید از حریم دیگران بگذرم، چیزی که راجب خیلی از اطرافیانم عمل نکردم.

باید بیشتر حریم ها را به رسمیت بشناسم و نسبت به رفتارم با بقیه محطاط تر باشم.

برای صمیمیت و نزدیکی نیازی نیست حریم ها را درید، کافیست زمان به درستی و در جهت درست بگذرد.

نویسنده: Saleh نظرات:

وضعیت فعلی

دوشنبه نوزدهم دی ۱۴۰۱، 18:59

خب وضعیت فعلی این هست از یازده اذر دارم ریاضی میخوانم، باقی حسابان راه ابریشم یعنی از نه تا شش تا را در مدت سی روز تمام کردم. بعد فصل هفتم انتگرال الا از استاد شهریان را دیدم واقعا بدرد بخور بود.

ریاضی یک را با مس فروش شروع کرده ام ولی انچنان که میخواهم پیش نمیرود، ۱۹م است و من قسمت بیست و یکم.

وضعیت کلی شکست مطلق بوده.

تمام خاطرات موجود در ذهنم از اولین خاطره تا اوایل خانه کوهسنگی ۳۱ نوشتم.

نتیجه کلی این است که کاش کلا به دنیا نمی امدم.

هرچقدر خودم را در دید نفر سوم میگذارم، روی خطای ذهنی حساب میکنم، شاید سوگیری بوده، شاید انقدر بد که در ذهنم هست نبوده یا ذهنم دستکاری کرده یا همان مسئله ویرایش حافظه ارین اکبری یا ....، باز میبینم خیلی بیش از ماکسیمم یک انسان بفنا رفته ام. البته این شاید فکری باشد که هر شخصی میکند مثلا عابد هم میگوید زندگی من از ۹۵ درصدتان سخت تر بوده.
همه اشتباهات خودم را که فاکتور میگیرم باز ۹۰ درصد مسائل اصلا در حوزه اختیارات من نبوده.
شاید از حد شکست عبور کرده ام و هرکاری بکنم دیگر درست نمیشود، اما با اینحال حتی اگر مطمئن باشم که هیچوقت درست نمیشود، و محکوم به شکست هستم، با تاسی از ان چیزی که دیدیم، موشی که لاکپشت گازگیر نصفش کرد اما نصف دیگرش با وجود اینکه در نهایت خورده شد اما بیخیال نشد و به سمت سطح اب شنا کرد، باید ادامه بدهم.

درواقع میشومد همان حرف محمدرضا در پادکست کارنکن، فرض کنید حیوانی طعمه شکارچی شده و در دهان او گیر افتاده، و همه میدانیم راه نجاتی نیست، ایا او میگوید «خب دوستان، من گیر افتادم تسلیمم دیگر راه نجاتی نیست»؟

نویسنده: Saleh نظرات:

نویسنده: Saleh نظرات:

Live Feeding

سه شنبه هشتم آذر ۱۴۰۱، 1:2

آیا دادن طعمه زنده به حیوانات شکارچی اسیر شده اخلاقی است؟
برای متوجه شدن منظورم live feeding را در یوتیوب سرچ کنید.

ویدئوی پیشنهادی

نویسنده: Saleh نظرات:

سیستم ها

جمعه چهارم آذر ۱۴۰۱، 13:42

نویسنده: Saleh نظرات:

Hikigaya Hachiman

جمعه چهارم آذر ۱۴۰۱، 13:27

"The past makes you wanna die out of regret and the future makes for depressed out of anxiety. So, by process of elimination, the present is likely the happiest time."
- Hikigaya Hachiman

نویسنده: Saleh نظرات:

?Shuzo Matsuoka: Are you just living day to day

جمعه چهارم آذر ۱۴۰۱، 13:25

You can't think about past.

You can't think about future.

Stake your entire life in here and now!

نویسنده: Saleh نظرات:
صفحه قبل صفحه بعد

موزیک پلیر

© Abyss