علی بن ابی طالب
سه شنبه نوزدهم دی ۱۴۰۲، 19:44
+ بابا شمایید ؟
_ با که کار داری دختر جان؟
+شما مردی که رویش را پوشانده باشد و گونی به دوش داشته باشد ندیده اید؟
_با او چیکار دارید؟
+او بابای من است... البته بابایم که نه ! من به او میگویم بابا ...
_اسم بابایت را میدانی؟
+نه پرسیدم اما نگفت ...
_اگر بابا دیگر نیاید چه؟
+چرا نیاید تازه میخواهم به او خبری خوب بدهم که مطمعنم خوشحال میشود ...
_چه خبری؟
+میخواهم خبر مرگ علی را به او بدهم
_از کجا میدانی که با شنیدن این خبر خوشحال میشود ؟
+او از خوشحالی من خوشحال میشود همیشه همین طور بود!
هروقت علی را نفرین میکردم او هم با من نفرین میکرد:)
_اوهم مرگ علی را میخواست؟
+اری دستانش را بالا میبرد و میگفت خدایا مرگ علی را زودتر برسان...
منبع