Abyss

الان تبدیل شده به آب را کنترل کن ولی خب قبلترها همان غذا بوده.

مرد، میتواند در روز بارها جفت گیری کند، زن های زیادی را بارور کند. سکس برایش بسیار پر سود است. لذت زیاد، تکثیر نسل و ریسک پایین. خطری متوجه او نیست. میلیون ها اسپرم در روز تولید میکند، و فردا و هر روزی که لازم باشد. اگر تعداد زیادی مرد از گونه بمیرند، مذکر های باقیمانده، به سرعت میتوانند آسیب وارده را جبران کنند. ارزش مرد در گونه پایین است، میزان جمعیت حساسیت کمی به مرگ ناگهانی تعداد زیادی مذکر دارد، مگر اینکه زنجیره تامین غذای ماده به طور جدی اسیب ببیند و جمعیت مونث ها هم کم بشوند.

زن اما باید بسیار بسیار مراقب باشد تا با هر مردی رابطه بر قرار نکند. زن، باید تشخیص دهد امتداد نسل کدام مذکر به نفع گونه است. زن در یک پروسه ۹ ماه خروجی رابطه را تحویل میدهد. در طول این ۹ ماه و حتی بعد از ان نیاز به مراقبت دارد. نیاز به کمک دارد. نیاز دارد تا یک نفر برایش غذا فراهم کند و در امور روزمره به کمکش بیاید. زن نیاز دارد قوه تشخیص خودش را قویتر کند. زن در گونه، از مرد ارزش بسیار بالاتری دارد. جمعیت انسان بسیار به تعداد زن هایش حساس است. اگر خدایی وجود داشته باشد، احتمالا اینطور خواسته و قدرت افرینش خودش را به زن داده. قدرت افرینش شاید در رحم زن باشد، اما ارزش زن نه به رحم افریننده او، بلکه به ذهن او است که تصمیم بگیرد کدام مذکر ارزش دارد که به نسل بعد راه پیدا کند. اگر این قسمت مختل شود یا از حالت بهینه خودش زیاد فاصله بگیرد، خداوند تضمین کرده که سرنوشت گونه به تباهی کشیده شود. حتی زنانی که بارور نمیشوند، باید این قوه را داشته باشند، تا در این پروسه ارزیابی مذکر مناسب برای تولید مثل، به هم نوعانش کمک کند.

این دو پاراگراف، علت اینکه در جنگ مردها باید بمیرند و کلا مردها باید همیشه قربانی شوند را توضیح میدهد. خداوند طوری تنظیم کرده که ما مردها از نظر ارزش طبیعی در گونه پایین باشیم. از بین رفتن ما به سرعت بازیابی خواهد شد. زا بین رفتن زن، به هیچ وجه به این راحتی بازیابی نخواهد شد. آنها به طور متوسط اگر هرسال هم رابطه برقرار کنند در سال فقط یک عضو به گونه اضافه میکنند، ان هم کلی هزینه دارد و باید انرژی زیادی مصرف کند.

اما

بیایید برگردیم به پنجاه هزار سال پیش. انسان شکارچی یا هانتر گدرر، فرز و چابک است. یکجا نمینشیند و هرچه میخواهد را به طور آماده دریافت کرده و مصرف میکند. نهایت غار نشین باشد. یک مرد نمیتواند غذای زیادی جمع اوری کند. در این زمان قدرت زن در رابطه همچنان برابر یا با کمی اغراق میتوان گفت از مرد بیشتر است. یک مرد انقدر شکار ندارد که بخواهد چند زن داشته باشد. زن اما دست بالاتر را دارد. زن شروع ساختن اجتماع است. مردها دور اتش مینشینند، زن است که نگاهش به اشیا متفاوت است. آنها را معنا میبخشد.

میرویم جلو تا اینکه میرسیم به انقلاب کشاورزی. ناگهان مرد میتواند غذای بیشتری فراهم کند. زن قدرتش را آهسته آهسته از دست میدهد. مرد از فرصت استفاده میکند، و قدرت جنس مذکر در گونه را، طوری تثبیت میکند، که از ۱۱ یا ۱۰ هزارسال پیش، همچنان زن جنس دوم مانده، در صورتی که ابتدا خدا دست بالاتر را به زن داده بود.

در این مدت، زن تسلیم اراده مرد شد، و به جای سعی در بازپس گیری قدرت سابقش، به این حقارت تن داد. او به شکلی که مرد خواست درامد و تمام قدرتش روی مرد را از دست داد. عمل های زیبایی پروتز و غیره امروزی که میبینیم، امتداد ان فاجعه، یعنی انقلاب کشاورزی هستند.

مردانی که به سلامت مردان هانتر گدرر نیستند، اما روی یک موضوع پشتکار به خرج دادند، و زمانی که نتیجه داد، هانتر گدرر ها حذف شدند و عصر کشاورزی و کشاورزان شروع شد. زن ها دیگر قدرت زیادی نداشتند تا تصمیم بگیرند کدام مذکر برای ادامه نسل مفید است و کدام ها ارزش امتداد داشتن در نسل بعدی گونه را ندارند. مردانی که بدنشان توده های چربی داشته، و به چابکی هانترها نیستند.

در این سالها، قوه تشخیص زن به طور جدی اسیب دید، و نتیجه شد انچه میبینیم. مونث هایی هایی که تمام فکرشان این است که چطور به شکلی در بیاییم که یک مذکر خوب ما را انتخاب کند. اینجا خوب معنی پولدار میدهد. یعنی مردی که میتواند نیازهای خانواده را تامین کند. مثل همان زمان های غارنشینی است، هانترگدرر شده مانی گدرر. در نتیجه گونه رو به تباهی است و همیشه با بحران مواجه خواهد شد، هرچند گاهی رنگ ارامش را برای مدتی داشته باشد.

نویسنده: Saleh نظرات:

موزیک پلیر

© Abyss