
آن زمانی که به مسجد الرضا در بولوار رضا احمدباد مشهد میرفتم و خانه مان آنجا بود، در پایان مراسم بر خلاف بقیه مساجد به صورت زیر یک سروده را میخواندند:
رو به قبله
سيد المرسلين سلام عليك سلام عليك
رحمه العالمين سلام عليك سلام عليك
سيدي مستجاب این دعا کن(جان زهرا)
حاجت ما همه را روا کن
سیدی مستجاب این دعا کن(جان مولا)
قسمت ما همه کربلا کن
.
.
.
ادامه نوشته..+ بابا شمایید ؟
_ با که کار داری دختر جان؟
+شما مردی که رویش را پوشانده باشد و گونی به دوش داشته باشد ندیده اید؟
_با او چیکار دارید؟
+او بابای من است... البته بابایم که نه ! من به او میگویم بابا ...
_اسم بابایت را میدانی؟
+نه پرسیدم اما نگفت ...
_اگر بابا دیگر نیاید چه؟
+چرا نیاید تازه میخواهم به او خبری خوب بدهم که مطمعنم خوشحال میشود ...
_چه خبری؟
+میخواهم خبر مرگ علی را به او بدهم
_از کجا میدانی که با شنیدن این خبر خوشحال میشود ؟
+او از خوشحالی من خوشحال میشود همیشه همین طور بود!
هروقت علی را نفرین میکردم او هم با من نفرین میکرد:)
_اوهم مرگ علی را میخواست؟
+اری دستانش را بالا میبرد و میگفت خدایا مرگ علی را زودتر برسان...
منبع
وقتی «من زئوس هستم» راجب حضرت زهرا کلیپ ساخت، از او به عنوان زنی مظلوم و قوی یاد کرد. هرچند با استدلال های خودش قتل او را به حضرت علی نسبت داد. اما دشمن او هم اورا زنی مظلوم و قوی میداند. میخواهم بیشتر راجب زندگیاش بخوانم اما فقط ۱۸ سال عمر کرده و نوشته ها ممکن است پر از حب یا بغض باشند. او از نظر من زنی محکم و استوار و قوی است. او نمادی است که من نیاز دارم. زنی که برای گرفتن حق خودش از ارث پدرش مقابل مردان عرب قلدر ایستاد.
و اگر داستان شیعه را قبول کنیم برای شوهرش هم در مقابل مردان قلدر ایستاد. اگر روزی مدفن او پیدا شود حتما به انجا خواهم رفت.